فیلمنامه توطئه عروسکی
خلاصه فیلمنامه توطئه عروسکی
خلاصه داستان :
عسل دختر وزیر کشور و مادرش هم استاد دانشکده جامعه شناسی است که به خاطر درگیری شغلی پدر و مادر به صورت پنهانی در کنفرانس ها و جلسات پدر و مادر خود شرکت می کند و دورادور بی آنکه آنها متوجه شوند پدر و مادر را می بیند؛ او با واژه تبادل فرهنگی و ارتباط کودک درون انسان ها در کنفرانس مادرش آشنا می شود .
عسل دختر بسیار باهوشی است که اشتباهات بزرگتر ها را به خوبی درک می کند او وظیفه خود را به عنوان یک فرزند به خوبی انجام می دهد و پدر و مادر را برای تربیت خود دنبال می کند!! اما پدر و مادر درگیر، تربیت سحر را به پرستار و معلم خصوصی واگزار کردند . به هر حال تنهایی عسل منجر می شود تصمیم بزرگی بگیرد و از طریق محیط های اجتماعی مجازی فراخوانی را نسیت به تمام بچه های ایران بزند؛ این فراخوان با استفبال عظیمی رو به رو می شود اوکودکان همدرد خود را در یک تجمع چند هزار نفری جمع می کند و با سخنرانی در میان هزاران کودک قد و نیم قد با نفوذ خود و همکاری بچه هایی که هر یک مانند عسل از پدر و مادر خود بی آنکه آنها مطلع باشند چیزهای باارزشی را آموختند، تصمیم می گیرند با زبانِ کودک درون بزرگ تر ها با آنها صحبت کنند . آنها می دانند پدر و مادرشان عاشق عروسک های دوران کودکی شان هستند عروسک هایی مثل خانه مادر بزرگه ، مدرسه موش ها وصدها عروسک دیگر که در اوج گرفتاری موقع پخش برنامه خاطره ساز آنها از محیط های مجاری شاد می شوند و می خندند ! توجه عسل به عروسک های دهه پدر و مادر خودش و بچه های دیگر جلب شده ، لذا با کمک تیم کودکانه شان رد عروسک ها را در موزه سینما پیدا کرده و برنامه ای برای دزدین آنها از موزه می ریزند تا با همکاری دختر مدیر شبکه ….عروسک ها را به روی آنتن ببرند و با زبان عروسک ها با بزرگتر ها صحبت کنند!
در این میان اتفاقی غیر قابل پیش بینی می افتد . که بچه ها را از دزدیدن عروسک ها پشیمان می کند و آنها برای وداع با آرمان های خود تصمیم می گیرند به موزه بروند و با عروسک ها از پشت کلکسیون درد و دل کنند !
عسل در حال درد و دل کردن با عروسک مادر بزرگه است که مخمل خوان از نقشه آنها با خبر می شود و متوجه شده که کل نقشه فرار و عملیات در دفتری است که سحر با خودش به موزه آورده . چون قرار بود بعد از بازدید موزه بچه ها خاطره گردهمایی خود را به عنوان یادبود در آن دفتر امضا کنند و از هم خداحافظی کنند و بروند .
مخمل خان متوجه دفتر سحر که در دستش است می شود وبا یک حرکت تیز بیرون می پرد و با کمک گاو مجموعه کلاه قرمزی کلکسیون ها را می شکنند و همه عروسک های تولیدی از ابتدای دهه شصت تا کنون از موزه فرار کرده و شهر را زیر تصرف خود در می آورند . عروسک ها ناراضی اند و مشکلات زیادی را برای شهر ایجاد می کنند و هر یک در نقش خود حرفی برای گفتن دارند . {دیالوگ عروسک ها بر اساس شخصیت پردازی که ازقبل برای آنها صورت گرفته در این فیلم هم حفظ شده }مخمل طبق برنامه وارد تلوزیون شده و برنامه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد و رقبای خود را که دو گربه شبیه سازی شده از او هستند (پیشو و ……) را مورد تمسخر و تحقیر قرار می دهد .
بیانیه ای هم بر ضد گیاه خواری صادر می کند و بزرگتر ها را تشویق به خوردن گوشت می کند!) از طرفی بدل مخمل پیشو خان که خیلی تحقیر شده تصمیم می گیرد در یک حرکت اعتراض آمیز به بالای برج میلاد برود و ظاهرا خودرا از آنجا به پایین پرت کند (دیالوگ های خنده داری در زیر برچ توسط مرد اتفاق می افتد) کلاغ خانه مادر بزرگه که متوجه شده مادر بزرگه در انبار گوش های سنگین شده و آلزایمر گرفته از این حال او سوء استفاده را می کند و اخبار دروغ به شبکه خبر می برد بیشتر احبار مبنی بر رایگان شدن ساعتی برخی اغلام گران است که شهر را بهم می ریزد .
باقی شبکه ها به تصرف عروسک هایی چون جگر(شبکه چهار) ، بره(اخبار بین المللی ) ، پسرخاله(شبکه آموزش) ، فامیل دور(اخبار سیاسی) ،خاله قورباقه (برنامه آَشپزی) دودون (شبکه سلامت)و……
بزرگتر ها با دیدن عروسک های دهه خود در کوچه و خیابان منقلب می شوند . دنیای بزرگ خود را فراموش و با عروسک ها همدلی می کنند 0
شادی وصف ناپذیری از حضور عروسک ها دارند اما نظم عمومی شهر بهم خورده و رسانه های خارجی مدام در حال انعکاس اخبار عجیب از وضعیت شهر هستند . نیروهای ویژه تصمیم می گیرند صدا و سیما را پس گرفته و به نظم شهر رسیدگی کنند که عده زیادی از عروسک ها مثل پسر خاله، بچه های مدرسه موش ها ، پسر عمه زا ، مادر بزرگه ، دیو ،و… متواری و در خانه افرادی با شخصیت مشابه خودشان که از کودکی از آنها الگو گرفتند پنهان می شوند !
عسل وهزار نفر از بچه هایی که عاملان اصلی این برنامه بودند به خاطر طرح این خرابکاری کودکانه دستگیر می شوند {عوامل کلانتری مربوط به محل حادثه دارای شخصیت های ویژه ای هستند بخصوص رئیس کلانتری که ظاهرا آدمی به روز و با هوشی است و تمام تلاش خود را می کند که هر سال واحدش به عنوان واحد نمونه نیروی انتظامی معرفی شود (او آدم عجیب و غیر متعارفی است)}. او شخصا این توطئه را پیگیری می کند و از عسل بازجویی می کند و عسل هم که بسیار ذهن فعالی دارد به رئیس می گوید تا مقدمات بازجویی در سطح سنی آنها فراهم نشود و روانشناسان کودک و بازپرس کودک در اینجا نباشد حاظر به گفتن حتی یک کلمه هم نیست رئیس را به این فکر می اندازد که بچه ها را به قید ضمانت والدین آزاد و طی یک روز تلاش مداوم یک طراح دکور کودک کل کلانتری را تبدیل به محیطی کاملا شاد مملو از اسباب بازی های کودکانه و طراحی منحصر به فردی کند تا کودکان را به حرف در آورد .
اولین کسی که کودک درونش فعال می شود، خود رئیس کلانتری است! رئیس با بیرون کردن عوامل کلانتری به بهانه کنترل امنیت محیط، به جان اسباب بازی ها می افتد و آنقدر مشغول بازی بالا و پایین پریدن می شود که متوجه حضور مافوق خود در اثر نگرانی از انعکاس رسانه های بیگانه از حضور بچه ها در کلانتری است نمی شود !
مافوق رئیس را با عصبانیت بیرون و طی صحنه های خنده داری خودش نیزمشغول بازی می شود! کارهای عجیب این پلیس ها همه بر جذابیت داستان می افزاید . کلانتری به عنوان اولین کلانتری کودک در دنیا مورد انعکاس رسانه ها قرار می گیرد و از طرفی برخی از عروسک ها که متواری و توسط آدم های بخصوصی پنهان شده اند آن سوی ماجراست و اینکه مخمل هم در ناحیه ای دیگر باداشت و گیر یک بازپرس بد ی افتاده که در کودکی تلوزیون هم نداشته و ظاهرا کودک درونی ندارد آن سوی ماجرا !
یک دم کنده شده در پرونده مخمل است که بازپرس دستور می دهد نمونه DNA آن به سرعت آماده شود تا ماجرای جنایت مخمل آَشکار شود چون هر دو گربه بدل مخمل ناپدید شده اند و بازپرس شک می کند که مخمل قاتل باشد !ادامه ماجرا روایتی جالب وکمدی و غیر قابل پیشبینی است .
DNA مخمل که تعدادی مو است که از دور دم او کنده شده به آزمایشگاه می رود (خود این نمونه گیری از موهای دم مخمل ماجرای کمدی و.یژه ای دارد ).
در بررسی ها ، مسئول آزمایشگاه به یک واقعه علمی خیلی غیر ممکن پی می برد که منجر به تحقیقات گسترده تری می شود …